هرمان هسه در دوم ژوئیهي سال ۱۸۷۷ میلادی در شهر "کالو" واقع در "بادن- وورتمبرگ" زاده شد.پدرش از اهالی "استونی" در سواحل دریای "بالتیک" و مادرش، سویسی بود. پدر هرمان هسه، مدیریت سازمان انتشارات مبلغين [ =پيام گزاران ] پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس سرشناس، دکتر"هرمان گوندرت" و مدیر اتحادیهي ناشران "کالو" بود.
کتابخانهي باشكوه پدربزرگ و پيشهي پدر، نخستين باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. وي با كمك پدر و مادرش که مبلغان [ =پيام گزاران ] مذهبی در هندوستان بودند، به جهانبینی و انديشههاي فلسفی هند دست یافت. او که از آغاز جوانی دارای روحی حساس و ضربهپذیر بود، در برابر نابرابریهای جامعه و تضاد درونی با پدر و مادرش، در سن پانزدهسالگی از مدرسهي کلیسائی "ماولبرون" - که از آن بورس تحصيلی در رشتهي الهیات پروتستانتیسم داشت - گريخت و سپس در "کانشتات" یک دورهي یکساله را آغاز و چندی پس از آن، در شهر "کالو" به کارآموزی در یک کارگاه ساعتسازی ويژهي برجهای کلیسا، سرگرم و پس از پايان این دوره، در شهر "توبینگن" در رشتهي کتابفروشی به مدت سهسال، (۱۸۹۵ - ۱۸۹۸ میلادی) به کارآموزی پرداخت.
وي در سن سيزده سالگی بر آن بود که "یا سراينده شود یا هیچ." از اين رو در سال 1899 نخستین سرودهي خود را انتشار داد.
هسه در سال ۱۹۱۲ میلادی به سوییس رفت و در سال ۱۹۲۳ میلادی، شهروندي آن کشور را پذیرفت و برای بار دوم ازدواج کرد.
هرمان هسه به عنوان پرخوانندهترین نویسندهي اروپائی در قرن بیستم شناخته شده است.
هرمان هسه در كتابهاي خود، مبارزهي جاودانهي روح و زندگی را ترسیم نموده و با نگرشی هنرمندانه، در پي برقراري هماهنگي بین این دو پدیدهي قلم فرسوده است. گرایش به رومانتیسم و طبیعتگرایی، از نمودهای چشمگیر آثار كهنتر هسه است. این سبک در یکی از نخستين رمانهای او به نام "پیتر کامنسیند" (۱۹۰۴)، که با پيشباز بینظیری روبرو شد، به چشم میخورد. این کتاب، شرايط مالی نویسنده را دگرگون ساخت. هسه در همان سال با "ماریا برنولی" ازدوج و تا سال (۱۹۱۲ میلادی) زندگی مشترک خود را ادامه دادند.
داستانهاي هرمان هسه
پیتر کامنسیند (Peter Camenzind) ۱۹۰۴
داستان زندگی جوانی است که دهکدهي کوچک خود را رها میکند تا سراسر جهان را زیر پا گذارد، ولي او جویای هنر است و به زیباییهاي زندگی مینگرد. هسه با كمك او ديدگاههای شخصی خود را دربارهي هنر و سرنوشت آن بیان ميکند و در جریان این جهانگردی، برتری زندگی طبیعی را بر تمدن شهری نشان ميدهد و تمدن غرب را سخت سركوب ميكند. پیتر، قهرمان کتاب، پس از سرخوردگی از گردش و جهانگردي، به سرگردانی خویش پایان میدهد و به دهکدهي کوچکش بازمیگردد و کمر بازسازي آن را برمیبندد. هسه در این داستان، مسائل کودکی و نوجوانی را بيان کرده و کسانی را وصف میکند که در جستجوی شناخت شخصیت خویش هستند و در بيشتر موارد، گناهكار و گریزان از محیط زندگی، خود را به خطر میاندازد.
زیر چرخ (Unterm Rad) ۱۹۰۶
این رمان یکی از آثار بنيادي هرمان هسه و نمایشی از تضاد بین آزادیهای فردی و فشارهای ويران كننده در جوامع مدرن است. هسه در این رمان، سایهروشنهایی از دوران کودکی خود و برادرش "هانس" را ترسیم کرده است. زندگی در مدرسهي کلیسای "ماولبرون"، دوران کارآموزی و تصویر مناظر رؤیایی شهر زادگاهش، تراوشی از تجربه و دیدگاه نویسنده است که در اين کتاب، جان گرفتهاند. فضای رومانتیسم چيره بر ماجرا، به قلم توانای هرمان هسه به دادگاهی تلخ بر ضد نظام آموزشی که تلاش در سرکوب کردن استعدادها داشت، تبدیل شده است.
گرترود (Gertrud) ۱۹۱۰
این رمان بخشی از سرگذشت نویسنده است و شناخت فلسفی او را از "مسألهي تنهایی" بيان ميدارد. در نظر هسه، زندگی یعنی تنهایی، انسان همیشه تنهاست و هنرمند تنهاتر از دیگران. داستان "گرترود"، اعترافات یک موسیقیدان است.
رُسهالده (Rosshalde) ۱۹۱۴
این کتاب نیز مانند گرترود، اعترافات یک هنرمند است؛ یک نقاش هنرمند. این دو اثر را میتوان مکمل یکدیگر دانست.
سیدارتا (Siddhartha) ۱۹۲۲
هرمان هسه در این کتاب، افزون بر تحلیل مبانی فلسفه آسیايی (هندی)، آرزوي خود را به یافتن روشی در جهت از بين بردن بحران جوامع بشری نشان داده است. داستان به گرد فرزند برهمانی دور میزند که در پی مداواست. سیدارتا نام این جوان است که در راه رسیدن به هدف، خودبینی و آلایش عشق شهوانی را که همانند زنجیرهای گران، بازدارنده بودند، به نرمی میگسلد و تضاد سرکش روح و زندگی را به فرایندی آشتیپذیر در نفس رنج کشیدهي خود مبدل میسازد.
این کتاب نگرشی بر ریشههای روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب خرد است و هسه نیز در جستجوی رسیدن به مؤلفهای است که تفاهم بین دو فرهنگ شرق و غرب را عملی سازد. شماری از صحنههای سیدارتا تابلوهای مثنوی مولوی را برای خواننده ترسیم مینماید. "هنری میلر" دربارهي این کتاب میگوید :
"سیدارتا داروی شفابخشی است که از انجیل دوران جدید كارسازتر است."
در پی ارتباط هرمان هسه با آلمان از راه تفسیر و تعبیر آثارش بدست آمریکاییها، ديدگاههاي مذهبی و سنتگرايی مشهود در نوشتارهایش، از دید خوانندگان مخفی ماند. در همین راستا، نویسندهي اتریشی "پتر هانکه" در سال ۱۹۷۰ با شگفتي اعتراف میکند :
"من کتابهای هسه را با کنجکاوی و سرگشتگي تمام، خواندم. این مرد نه تنها یک شخصیت برجستهي رومانتیک شناخته شده از سوي آمریکاییهاست، بلکه نویسندهای خردمند است و ميتوان به او باور داشت."
گرگ بیابان (Der Steppenwolf) ۱۹۲۷
این داستان به گونهاي استعاری، روح آسیب دیدهي مردم پس از جنگ، مردم شهرنشین و متمدن را نشان میدهد که ناگهان در وجود خود، پيدايش خوی حیوانی یا مردی گرگ صفت را مشاهده میکنند. در کتاب گرگ بیابان، هسه باز هم قلم خود را متوجه موضوعات [ =جستارهاي ] اجتماعی میكند. شخصیت بنيادي کتاب، "هاری هالر"، نماد مبارزه با دشواريهاي دههي سوم قرن بیستم میباشد.
نارسیس و گلدموند (Narziss und Goldmund) ۱۹۳۰
با این کتاب، دورهي دیگری از نوآوري هسه آغاز میگردد. این اثر بيشتر از آنچه به نظر میرسد، متوجه زوایای تاریک روح و زندگی و پیشگامان این چالش است. نويسنده در اين كتاب، در پی یافتن راهكاري آشتيجويانه براي سازش است.
هرمان هسه در سال ۱۹۳۱ برای بار سوم با خانم "نینون آوسلندر" ازدواج کرد.
سفر به شرق (Die Morgenlandfahrt) ۱۹۳۲
هسه در این داستان، درک تازهای از زندگی به دست میدهد و از جهان انسانیت، پرتویی از کمال مطلوب را بيان ميدارد؛ که زندگی، هميشگي و زايشي دوباره است. بنابر گفتهي خود هسه، سفری روحانی است، نه سفری جفرافيايي. سفر به شرق، نشانی از دگرگوني انديشهي نویسنده را از فردیتگرایی به اندیشهای تودهگرا و اجتماعی، در خود دارد.
بازی تیلههای شیشهای (Das Glasperlenspiel) ۱۹۴۳
این رمان بزرگ در دو جلد انتشار یافت. رويدادهاي این رمان در قرن بیست و سوم میلادی میگذرد و هسه، خواننده را با خود به سرزمین کمال مطلوب که به آن نام "کاستالی" Castalie داده، میکشاند؛ سرزمینی که آرزومندان جهان معنا، دور از هياهوي جهان در آن سکونت دارند؛ این سرزمین، نمایشی از آميزش فلسفهي غرب با عرفان شرق، زیبایی با افسون، فرمولهای دقیق علمی با ترنم موسیقی است. سرگذشت قهرمان کتاب، سرگذشتی است که هسه خود آرزوی آن را در سر میپروراند. نظر هسه آن است که بشر در هیچ مرحلهای از زندگی نباید پس بماند و پیوسته باید در دایرهای تازه نفوذ کند؛ همچنان که در "بازی تیلههای شیشهای"، تیلهها باید پیوسته پیش بروند، زیرا سرشت بازايستادن را نمیشناسند.
نوشتههاي هسه دربرگيرندهي دهها هزار نامه، هفتاد ميلیون نسخه کتاب و نوشتههای گوناگون در سرتاسر جهان میباشد. افزون براین، هرمان هسه با بیش از شصت نشریهي پیشرو همکاری میکرد. وی در سال ۱۹۴۶ میلادی به دریافت جایزهي نوبل ادبیات نايل شد. از سال ۱۹۳۲ میلادی جایزهای به نام او (Hermann-Hesse-Preis) به دیگر نویسندگان برگزیده داده میشود.
بحران روحی و پایان زندگی
هرمان هسه به سبب بیماری همسرش که مبتلا به شیزوفرنی بود، در سال (۱۹۱۶) به یک بحران عمیق روحی (افسردگی) دچار شد و تحت درمان قرارگرفت. هسه در کتاب "دمیان - روایتی از جوانی"، عناصر ساختاری روانتحلیلی را ترسیم نمود. این کتاب به دلیل جو دشمنانهاي که برضد وی و بر فضای سیاسی- اجتماعی آلمان چيره بود، با نام ساختگي "امیل سینکلر" منتشر شد که در چاپ شانزدهم، نام راستين نویسنده آشکار گردید. سالهای ۱۹۱۸ - ۱۹۱۹ میلادی، سالهای جدایی از خانواده، گوشهگیری و سكونت در "تسین" بود. این رويدادها، ردپای خود را به روشنی در داستانهای کوتاه وی به جا گذاشتهاست، مانند:
- کلاین و واگنر، ۱۹۱۹
- آخرین تابستان کلینگزور، ۱۹۱۹
وی در سال 1945 به دریافت "جایزهي ادبی گوته" نایل گشت و در سال 1946، آکادمی سوئد، "جایزهي ادبی نوبل" را به سبب نوشتن کتاب "آقای لودی: بازی مهرههای شیشهای" به وی اهدا نمود.
هسه پس از سال 1943 ، دیگر رمانی ننوشت ، ولي به چاپ نوشتارها، نامهها، سرودهها و داستانهایش ادامه داد. رمان هسه در دههي 1950 در کشورهای انگلیسی زبان، محبوبیت بسیار یافت؛ یعنی جایی که نقد ارزش های بورژوازی و دلبستگي به فلسفهي دین شرق و روانشناسی یونگ، پژواک نگرانيهای نسل جوان بود.
وی كه به عنوان پرخوانندهترین نویسندهي اروپایی قرن بیستم شناخته شده است، در نهم اوت ۱۹۶۷ میلادی در "تسین" سوئیس درگذشت.
وي در شب میلاد مسیح سال 1961، چكامهاي با نام "زمانی هزار سال پیش" سرود:
بی امان و نگران سفری دیگر
برانگیخته از رؤیایی گسیخته
در دل شب می شنوم
خشاخش آشنای بامبوهایم را
خوش دارم بالهایم را بگسترم
و از حصاری که مرا فرا گرفته بگریزم.
هرمان هسه در ايران
در بیست سال گذشته، هرمان هسه از پرخوانندهترین نویسندگان آلمانی زبان در ایران بوده است. از آثار او تاکنون بیش از هشتاد برگردان گوناگون صورت گرفته و رمانهای بنيادي او حتی گاه با پنج برگردان ديگرگون ارايه شده است. با وجود اين، برای دوستداران فهم و بازگشایی مفاهیم نهفته در آثار هسه، تاکنون، سرچشمه و راهنمایی فراگير در زبان فارسی موجود نبوده است که به نقد و تحلیل آثار گوناگون این نویسنده پرداخته باشد.
کتاب "شناختی از هرمان هسه"، نخستین اثر در زبان فارسی است که در کنار شناساندن هرمان هسه، به تحلیل انتقادی و تفسیر مهمترین آثار این نویسنده میپردازد.
همچنین این اثر افزون بر تحلیل رمانهای بنيادي هسه از زوایای ديگرگون و شیوه های گوناگون نقد ادبی، با پرداختی به ویژگیهای و مشترکات همهی آثار او و نیز پیوستهای سودمند و بایستهای چون سالشمار، کتابشناسی آلمانی، کتابشناسی و نوشتار شناسی فارسی آثاری که از هسه یا دربارهی او تاکنون منتشر شده است، کاملترین سرچشمه و راهنمای شناخت جهان داستانی هرمان هسه در زبان فارسی به شمار می رود.
رضا نجفی در کتاب شناختی از هرمان هسه میگوید :
«هسه از هنگام زايش در "کالو" و نزدیک جنگل سیاه تا هنگام مرگ در "مونتانیولا" در کنار دریاچهي "لوگانو"، هرگز از طبیعت جدا نبود و كارآمدي طبیعت را نمیباید در آثار هسه دست کم گرفت.»
به گفتهي این خردهگير، شباهت و همانندی جغرافیایی و طبیعت سوییس با ناحیهي "شواب" (زادگاه هسه) در آلمان، او را نسبت به پدیدهي مرزهای سیاسی، بیاعتقاد [=ناباور] ساخت و به مخالفت با ناسیونالیسم آلمانی برانگیخت. طبیعت آشنای سوییس، كوچ كردن را برای او ممکن کرد و با گوشهگيري در طبیعت، آفرینش كارهاي ادبی هسه به ثمر رسید.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه هرمان هسه ,
,